راه برگشتی ندارم

عاشق نمیشدم من ... عاشق شدم ببییییییییییییین... راه برگشتی ندارم...

حس عجیبیه وبلاگانگار سفر در زمانه..دلم برا روزی که اینجا رو ترک کردم تنگه قرار بود نیام اما این قرار نبود ها خیلی آدمو متحیر میکنن..قرار بود یه جور دیگه بشه اما نشد..تو این 1 سال که حال دلم خوب نیست خیلی خواستم شروع کنم به نوشتن نشد تو دفترم نوشتم پاره کردم تو نوت گوشیم نوشتم پاک کردم شایدم اینجا بنویسم دوباره پاک کنمدوست دارم فقط بنویسم بی هیچ هدفیمثل قدم زدن تو یه جنگل سرسبز و مه آلود و بی هیچ هدفیهمین قدر ترسناک همین قدر شور انگیزخوش اومدم راه برگشتی ندارم...ادامه مطلب

        هركسي در آسمان با يك ستاره دلخوش   است !عيب من؛اين بود شايد...ماه را     ميخواســتم! راه برگشتی ندارم...ادامه مطلب

http://aytakmy.blogfa.com/

  وبلاگ و جدید و

راه برگشتی ندارم...

چند مدته اینجا چیزی نمی نویسم و هرچی مینویسم و کپی میکنم و فقط میذارم تو قوطی کاغذ هام.. کاغذ هایی که هر کدوم حال و هوای خاصشو داره یکیش من و میبره به 8 سال پیش یکیش به دوران راهنمایی که از دست معلم  ناراحت بودم یا پنجم که از شیطنت هام نوشتم و با خوندن بعضیاشون خندم میگیره با باخوندن بعضی هاشون اشکم در میاد.. کلا دوست دارم اتفاق های خیلی خوب و خیلی بد رو بنویسم و نگه دارم و اسم اونایی که تو کاغذم باشه بی شک تو دلمم هست و فک نکنم تا اخر عمر فراموششون کنم.. به نظر من آدم باید جرئت ترک خانه ی امنشو داشته باشه من این چند سال تو تنگ زندگی میکردم و حتی نمیخواستم بدونم خارج از دنیای من چه خبره.. اما الان به فکر زندگی و حال ام هستم..قدیما همش تو گذشته بودم اما گذشت اون روزا..قدیما تا یکی ازم بد میگفت به هم میریختم الان شاید باور نکنید اما حتی از یادم میره اصلا محتویاتش چی بود..من نمیخوام ذهنم آشغال دونی افکار و حرف های آدم هایی باشم که با من هم فرکانس نیستن.. این روزا خیلی کتاب میخونم یعنی زندگیم شده کتاب ..کتاب هایی که میتونم بگم دلم میخواد 100 بار بخونم.. دانشگاه به طرز مشکوکی داره برام خوش میگذره و هر روزم شده خنده و شادی... زندگیم خیلی خوب شده از دغدغه ها رها شدم وابستگی ندارم..در بند هیچ چیزی و هیچ کسی اسیر نیستم..کنارم پر از کسایی هست که حس خوب میدن..دوستای خوبی دارم یه خانوا راه برگشتی ندارم...ادامه مطلب

از من چه مانده بعد تو جز ناتوانی ام جز سنگ قبر خاطره روی جوانی ام بی عشق و بی عاطفه  و  هیچ  وعده ای مانده ام چگونه سمت خودت می کشانی ام آن من که آزموده جهان را به عشقِ خویش حالا برای همچو تویی امتحانی ام آن از نبردِ بین تو و اعتماد من این از قمار بین من و زندگانی ام اگر برای ابد هوای دیدن تو نیفتد از سر من چه کنم هجومِ زخمِ تو را نمی کشد تن من برای کشته شدن چه کنم هزار و یک نفری به جنگِ با دل من برای این همه تن چه کنم اگر برای بد هوای دیدن تو نیفتد از سر من چه کنم هجومِ زخمِ تو را نمی کشد تن من برای کشته شدن چه کنم هزار و یک نفری به جنگِ با دل من برای این همه تن چه کنم   باید بمیری و نگویی دلت کجاست درسی که داده ای به من از هم زبانی ام حالا که نیستی و نمی خواهی ام بگو حالا چرا به پای خودت می نشانی ام اگر برای ابد هوای دیدن تو نیفتد از سر من چه کنم هجومِ زخمِ تو را نمی کشد تن من برای کشته شدن چه کنم                           هزار و یک نفری به جنگِ با دل من برای این همه تن چه کنم اگر برای ابد هوای دیدن تو نیفتد از سر من چه کنم هجومِ زخمِ تو را نمی کشد تن من برای کشته شدن چه کنم هزار و یک نفری به جنگِ با دل من برای این همه تن چه کنم راه برگشتی ندارم...ادامه مطلب

دلم گاهی انقدرمیگیره ک دوستدارم بمیرم

متنفرم شب خوابشو ببینم وباهام خوب باشه عطرشوحس کنم وصبح بفهممم خوابه..متنفرم  ازتنهایی..احساس میکنم براهیچکی مهم نیستم....احساس میکنم خیلی تنهامّ

حالم بده دوس دارم انقد گریه کنم خالی شم اما نمیتونم..

خستم

ازهمه چی

از دلم ک میترکه احساس میکنم نفس کم اوردم

دلم مرگ میخواد

راه برگشتی ندارم...

عشق هيچكي رو نميخوام من تو رو ميخوام من عطرت رو ميخوام يادته يه روز بحثمون شد من عصبي پاشدم برم در هارو قفل كردي وقتي ديدم زورم نمرسه تقلا كردم بزنمت  با مشتام كوبيدم ب سينه ات كه وام كن برم دستامو گرفتي گفتي واقعا ميخواي بري؟  گفتم اره عصبي دستامو فشار دادي كفتي آيتك كاري نكن بزارم بري كاري نكن دلتنگ همين روزا بشي بعد بغلم كردي اشكم در اومد گفتم من نميتونم بي تو واقعا نميتونم خدا كاش كفرش نگيره از اينكه من تورو خداي خودم كردم يادمه خواهرت از پذيرايي خم سد سمت در گفت خاك تو سرت زن ذليل فقط التماس كنا بعدش هر سه مون خنديديم برگشتي گفتي من زن ذليل نيستم من آيتك ذليلم بعدش گفتم آقاي من ذليل حالا در رو باز كن برم توهم كولم كردي گفتي نه ديگه در موارد خاص حرف حرف توعه الان اجازه نميدم بري بعدبا جيغ و داد هاي من ... پارس كردتوهم گفتي بيا اينم دعواي خانوادگي اوففففففففففففف خدا الان بايد فرض كنم اون روزا رو زندگي نكردم؟ من نميتونم من عاشق بنده ات شدم هميشه پيش رومه هميشه هر روز تو خيابونا دنبالشم كه ببينمش كه كه كه دلم آروم بگيره ميدونم ميدونم ديگه باهم بودنمون غير ممكنه ميدونم ٢ساله بي خبرم ازت خداااااا تو رو به اين روزات قسم يه بار ببينمش دلم براش لك زده  عشق تو بهشت جاودانه است عشق تو خداي من است خدا كند خدا كند چشمانت نبنند راه نفسم  راه برگشتی ندارم...ادامه مطلب

صبر كن درد عميقم

طاقت بيار اي عشق سركشم

باور كن عشقم رو

حس كن نياز من به بودنت رو

تو انتخاب مني

تو بهشت مني

اي هستي من سودا و عشقت نميپره

تو نباشي ساعتا بدرون تو نمي گذره

من يه ديوونم كه ديگه عقل از سرم رفته

خدا نكنه كسي بگه عشقت رفته

 عطرت  سبب مرگمه

نديدنت ته دردمه

راه برگشتی ندارم...

 film:    casablance ميليو نها انسان متولد مي شوند و مي ميرند ولي فقط يكي از آنها اديسون يا انيشتين مي شود. هزاران فيلم نيز ساخته مي شوند و فراموش مي شوند ولي فقط برخي از آنها ماندگار مي شوند. قطعا کتاب جذاب تر از فیلمه.. اما بعضی فیلم ها شاید جذابتر از صدتا کتاب هستند.. عاشق دیالوگ فیلم کازابلانکا هستم که میگه: ریک: روزی که تو از پاریس رفتی حتما نمی دونستی که من چی کشیدم … فقط کاش می دونستی ک راه برگشتی ندارم...ادامه مطلب